کد مطلب:154034 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

ام البنین در سوک فرزندان
ام البنین مادر حضرت ابی الفضل بعد از واقعه عاشورا هر روز دست عبیداله فرزند قمر بنی هاشم را می گرفت و به بقیع می رفت و آنچنان گریه می كرد كه در و دیوار را به گریه می آورد حتی مروان حكم با آن شقاوت و عداوتی كه با خاندان پیامبر داشت بر او می گذشت در اثر مرثیه مادر ابی الفضل می ایستاد گریه می كرد از جمله اشعاری كه به ام البنین نسبت می دهند اشعار ذیل است:



1- یا من رای العباس كر علی جماهیر النقد

و وراه من ابناء حیدر كل لیث ذی لبد



2- انبئت ان ابنی اصیب براسه مقطوع ید

ویلی علی شبلی امال براسه ضرب العمد



3- لو كان سیفك فی یدیك لما دنی منه احد

1- «ای كسانی كه دیده اید عباس را كه بر گله گوسفندان حمله می كرد و پشت سرش فرزندان حیدر كرار كه هر یك شیری شجاع اند».



2- «به من خبر دادند كه عمود آهنین بر سر فرزندم زده اند دلها برای شیربچه ام


بسوزد كه عمود را وقتی بر سرش زدند كه دستهایش قطع شده بود».

3- «كه اگر شمشیر در دستت بود هیچ كس جرئت نزدیك شدن به تو را نداشت».

و این اشعار نیز از اوست:



1- لا تدعونی ویك ام البنین

تذكرینی بلیوث العرین



2- كانت بنون لی ادعی بهم

الیوم اصبحت و لا من بنین



3- اربعة مثل نور الربی

قد واصلوا الموت بقطع الوتین



4- یا لیث شعری أكما اخبروا

بان عباسا قطیع الیمین



1- «دیگر مرا ام البنین مخوانید كه مرا به یاد شیربچه هایم می افكنید».

2- «تا وقتی كه چهار پسر داشتم ام البنین بودم ولی امروز دیگر پسرانی ندارم كه كنیه ام البنین بر من استوار باشد».

3- «چهار پسر داشتم كه مانند ستارگان می درخشیدند و همه با قطع رگهای گردنشان به مرگ پیوستند».

4- «ای كاش می فهمیدم همانطور خبر دادند آیا دست راست عباس قطع شده است [1] ؟»

(موضوع امان نامه ای كه برای حضرت ابی الفضل و برادرانش آوردند همچنین داستان وساطت ابی الفضل در گرفتن مهلت برای شب عاشورا و پاسخ حضرت ابی الفضل هنگامی كه پیشنهاد رفع بیعت از امام حسین شد در صفحات قبل آورده شد).


[1] ابصار العين ص 31.